و می بینید که من هنوز در نیمهء راهم،در کویر!وقتی به قفای خویش می نگرم،و در آن،بهشت را می بینم؛و آدم های خوشبختی را که در بهشت می چرند،از این همه توفیق لبریز سپاس می شوم،و از شوق در پوست نمی گنجم.و وقتی که به پیش رو چشم می دوزم،از این همه شکست و حرمان و عقب ماندگی از منزل،مالامال درد می شوم؛و از یأس و هراس در خویش می گریم،و حیرت و حقارت،دیوانه ام می کنند.هم حسّ می کنم که عقب ام،دور،خیلی دور،و هم احساس می کنم که آواره ام.و این دو احساس هرگز با هم جمع نمیشوند،و در من همیشه باهم اند!
علّتش هم،نوعِ کاری است که در عمر خویش پیشه کرده ام؛و جهان بینی و دینی است که دارم.که اگر بهشت موعود من و آخرت من و معاد و مرگ و بعثت و صوراسرافیل و قبر و قیامت من،آنچنان بود که می گویند،کارم ساده تر و رنجم آسانتر بود.اگر بهشت ام،جائی بود در آن سوی مرگ؛و آخرتم،جهانی در آن سوی دنیا،راه روشن بود،و می رفتم و می دانستم چگونه بروم،و می پرسیدم که چگونه باید رفت.امّا دنیای من،خودِ من ام،همین که اکنون هستم؛و آخرتم،بهشتم،آن که باید باشم.و میان این دو،راهی است به درازای ابدیّت،چه می گویم؟ابدیّت،لایتناهی،راهی است که هرچه می رویم،به انتها نمی رسیم.
امّا این راه،چنان است که هرچه می رویم،طولانی تر می شود؛و هرچه نزدیک تر میشویم،دورتر.و اساساً،به اعتقاد من،به سوی خدا رفتن،این چنین است.یک خرمقدّس را نگاه کنید![خیال می کند که]خدا همسایهء دیوار به دیوارش است...و در مقابل،«علی(ع)» را ملاحظه کنید!که با شتاب یک روح سبکبار،چه می گویم؟به شتاب خودش،پیوسته به سوی «او» پر می کشد؛و هرگاه که سر بر میدارد تا ببیند که تا کجا رسیده است،از وحشتِ دور ماندن و غربت و فاصله،می گرید و بی هوش می افتد!
و من که یک شیعهء گمنام و ارزان قیمت اویم،در این میانه گیر کرده ام.نه خدا آنقدر به من حماقت عطا کرد،و کوتاهی نگاه و کوچکی دل،که خود را با نماز و روزه و خمس و زکات و گریه و ناله و مدح و ثنا و طهارت و نجاست و فقه و کلام و فلسفه و منطق و ریش د تسبیح و صلوات و ذکر و دعا،بر روی بالهای جبرئیل حسّ کنم؛و غرق توفیق و سالک پیشگام راه حقیقت و سرشار اطمینان و یقین و جامع معقول منقول و آیت خدا و حجةالاسلام و ثقة المسلمین و رسیده به علم الیقین و افتاده به عین الیقین و دانای همهء اسرار جهان و آشنای همهء منازل آخرت و متخصّص در جغرافیای قیامت و شهردار بهشت و آرزومند حور و غلمان و نیازمند شیر و عسل،و خلاصه تکیه زده بر متّکای دین در قرب جوار ارحم الرّاحمین و موضوع رجز و تبارک الله احسن الخالقین و ...به هر حال خوب و خوش و آسوده و مطمئنّ و موفّق و آمرزیده،که دغدغه ام برای گمراهی دیگران باشد و نادانی عوام کالانعام.
ادامه دارد...